با این وضع درس خوندن و فیسبوک اومدن،آخرش میرم سر جلسه امتحان زیر همه سوالا لایک میزنم میام بیرون



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 9:11 | نويسنده : محمدرضا |
فقط یه ایرانیه که میتونه یه شامپو رو در عرض یه هفته تموم کنه... بعد توش آب بریزه و تا یه ماه دیگه هم ازش استفاده کنه.... :|
 



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 9:9 | نويسنده : محمدرضا |

یه ذره اینترنت داریم

20 تا نرم افزار حجوم آوردن که خودشونو آپدیت کنن!

بابا یکم درک کنید دیگه اینجا ایرانه !




تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 9:7 | نويسنده : محمدرضا |

وقتی دوستـم پــارتــی میگــیره و منو دعوت نمی کنه ؛
منم خوب کاری می کنم زنگ میزنم به پلیس

حقشه خخخخخخخخخخ



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 9:5 | نويسنده : محمدرضا |

کاش این فتوشاپ رو هم تحریم میکردن تا ما ببینیم بعضیا واقعا چه شکلین!!!!



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 9:2 | نويسنده : محمدرضا |

يکي ديگه از فانتزيام اينه که با لحن جدي و خسته به يه دکتر بگم: لطفا حاشيه نرو دکتر !!

بعد بلند شم و از پنجره مطبش به افق خيره بشم و بگم : فقط بگو چند روز ديگه زنده ميمونم
 



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 8:58 | نويسنده : محمدرضا |

یه قانونی هست که دخترا دارن به این عنوان:

دیر رسیدن بهتر از زشت رسیدن است



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 8:57 | نويسنده : محمدرضا |

یکی از فانتزیام اینه که یه روز صبح که میرم بانک
همون موقع یه سرقت خفن انجام بشه
بعد یکی از دزدا اسلحه رو بگیره به سمت یکی از مشتریا ترجیحا دخدره 20الی22 ساله خوشگل از مشهد
بعد من برم به دزده بگم د آخه بی مروت چرا رو ضعیفه اسلحه میکشی و شق بذارم زیر گوشش!

اونم عصبانی بشه یه گوله حرومم کنه

بعد وختی دارم جون میدم دخدره بیاد سرمو بذاره رو پاهاش بگه آخه چرا اینکارو کردی
بعد من با صدای لرزون بگم اون نور سفیدو ببین
اونم سرشو برگردونه بگه کو کجاست؟!
بعد که روشو به من کرد من تموم کرده باشم



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 8:54 | نويسنده : محمدرضا |

همین الان یه حس بدی بهم دست داد... ولی من بهش دست ندادم ... اینقدر ضایع شد !!!



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 8:28 | نويسنده : محمدرضا |

معلوم نیست این درس عبرت چند واحده لامصب! تموم نمیشه…




تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 8:27 | نويسنده : محمدرضا |

ایرانسل :
مشترک گرامی چته ؟ چه مرگته ؟ تو فکری ؟
برو از سر کوچه یه شارژ هزاری بخر ۲۰۰ تومن جایزه بدم خوشحال شی …



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 8:26 | نويسنده : محمدرضا |

این گوشی های اندروید یه برنامه دارن که وزن آدمو نشون میده ، بعد این داداش ما رفته وایساده رو گوشی که وزنشو ببینه !



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 8:25 | نويسنده : محمدرضا |

اعتراف میکنم بچه بودم فک میکردم یه کشور داریم اسمش خارجه
کلن 2 تا کشور داریم ایران و خارج
اینطور نابغه ای بودم من



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 8:23 | نويسنده : محمدرضا |

پلیس اومده پشت بوم دیش ماهواره را ببره بهش میگم کاش لاقل چهارشنبه میبردید میفهمیدیم بفرماییدشام کی برنده شده میگه بیخیال این هفته اصلا گروهشونم به درد بخور نیست!!!



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 8:21 | نويسنده : محمدرضا |

بزرگترین حالگیری تو امتحانا این بود که پشت سوالی که جوابش یکی دو کلمه بود، یه توضیح دهید اضافه میکردن!



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 8:19 | نويسنده : محمدرضا |

یادمه قبلنا معلم میخاس امتحان بگیره و دستگاه فتوکپی کار نمیکرد که برگه سوالارو بیاره !! ما هم میپریدیم هوا و میزدیم تو سر و کله ی هم از خوشحالی ! بعدش معلم میگفت : خب یه برگه بذارین جلوتون ....
خوش حالی داشت به نظرتون؟



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 8:18 | نويسنده : محمدرضا |

ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ:
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻧﮑﻦ ﭼﻮﻥ ﺣﺮﮐﺎﺗﺶ ﻣﺜﻞ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﯼ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯿﻪ
! والا



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 8:17 | نويسنده : محمدرضا |
یه بار دبیر فیزیک اول دبیرستانمون داش میگف یه کلاس کنکوری هس به اسم سپنتا 
 
که یهو تو حرفش پریدم گفتم آره شنیدم ، 
 
میگن خیلی خوبه
 
یهو گف خفه مالِ خودمه ، هنوز شروع به کار نکرده اصن!
 
مارو میگی
 

همه کلاسو میگی



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 8:15 | نويسنده : محمدرضا |

دوست بابام به بچه دوسالش میگه آقا سید مهدی

اونوخت به منه 2 متری تو خونه میگن هوی و مرتیکه و نره غول و . . .



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 8:8 | نويسنده : محمدرضا |
تا 5صبح پای نتم. 
 
همسایه مون که یه مرد مذهبیه،روز بعد منو دیده، میگه:
 
"آفرین همیشه به بچه هام میگم از شما یاد بگیرن 
 
که از این ایام با ارزش ماه مبارک رمضان، چطوری استفاده میکنه. 
 
تا صبح چراغش روشنه و مشغول عبادت!
 
من :|


تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 8:7 | نويسنده : محمدرضا |

دانشجوی عزیز!

دوست تحصیلکرده ی من!

شمایی که فردا میخواین دکتر مهندس این مملکت بشین!

وااااقعا نمیدونی تو کلاس باید موبایلت رو خاموش کنی؟

نمی بینی خوابیم بیشعور



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 8:4 | نويسنده : محمدرضا |
دیروز با بابام بحث شد که کی نترس تره
 
شب که بابام اومد خونه ، پشت در حیاط کمین کردم و ترسوندمش ، 3 متر پرید هوا
 
بابام هم همون موقع گفت که تلافی میکنه
 
شب ساعت 1 رفتم حموم ، بعد 1 ساعت که اومدم بیرون ، میبینم بابام دم در حموم خوابش برده ، 
 
طفلی میخواسته وقتی میام بیرون بترسونه منو
 
یه همچین بابای با پشتکاری دارما
 


تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 8:2 | نويسنده : محمدرضا |

ینی جایزه هایی که مامانم برای WC رفتن به موقع خواهر زاده 3 سالم در نظر میگیره فدراسیون های ورزشی برای صعود تیم ملی هامون به المپیک و جام جهانی در نظر نمیگیرن ... 



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 8:0 | نويسنده : محمدرضا |

یه زمانی تو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم که: تو اجازه بگیر برو بیرون منم 2 دقیقه دیگه میام!

بعد معلم عقده ای می گفت: صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو ...

من که حلالشون نمی کنم!!!!!



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 7:31 | نويسنده : محمدرضا |
صب از خونه زدم بیرون؛دیدم گوشیم نیست
از یه بنده خدایی گوشی گرفتم زنگ زدم خونه پرسیدم گوشی من تو خونه ست؟
گفتن حالا میگردیم خبر میدیم
یهو دیدم گوشیم داره از اعماق کیفم زنگ میخوره
پیداش کردم دیدم از خونه زنگ میزنن
میگم: بله؟
میگن: الو سلام؛میگماااا گوشیت تو خونه نیستااا؛ بگرد پیداش کن


تاريخ : چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, | 21:26 | نويسنده : محمدرضا |

بخش اول طرح شادسازی:
مامانم در طول شبانه روز فقط یکبار بهم میگه مهندس
اونم آخره شباست که صِدام میزنه مهندس بیا آشغالا رو بزار دَم در!!!



تاريخ : چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, | 19:0 | نويسنده : محمدرضا |

یارو اومده تو فیس بوک کامنت گذاشته "استفاده از فیلتر شکن حرام است" شماها همه
دارین گناه میکنید...!
یکی نیست بگه، مرتیکه خودت با قند شکن اومدی تو فیس بوک؟



تاريخ : چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, | 18:59 | نويسنده : محمدرضا |

از96 ماهی 55 تا غرق شد چند تا ماهی دارید؟

.
.
.
.
بله ؟؟ مشغول جمع و منها بودی؟
تقصیر این مدرسه ها است که عمر شما را به فنا داده اند
تا حالا کسی شنیده که ماهی غرق بشه؟
حتما الان دانشجو هم هستی!!!!!!!!



تاريخ : چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, | 18:56 | نويسنده : محمدرضا |

قدیما مراسم خواستگاری برای این بود خونواده ها دختر پسر رو بهم نشون بدن
الان برای اینه که دختر و پسر خونواده هاشونو بهم نشون بدن!!



تاريخ : چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, | 18:54 | نويسنده : محمدرضا |


آموزش سريع تفاهم در زندگي مشترك
برای خانوم‌ها:
هیچ وقت با هیچ مردی بحث نکنید... بلافاصله گریه کنید!!!
برای آقایون:
هیچ وقت با خانوم‌ها بحث نکنید... بلافاصله ببوسیدشون!!!



تاريخ : چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, | 18:53 | نويسنده : محمدرضا |

دقت کردین همیشه خنده دار ترین موضوعات زمانی به مغزت میرسه که وسط مراسم ختم هستی؟



تاريخ : چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, | 18:52 | نويسنده : محمدرضا |


ما که هرجایی دهَنمـــون سرویس میشه میگن امتحان الهیــه !!
اگه اینجوری باشه که من دیگه دکترای الاهیات گرفتم...



تاريخ : چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, | 18:43 | نويسنده : محمدرضا |

برام اس ام اس اومده ... از اتاق دويدم سمت گوشيم
بابام تا منو ديده ميگه: اس ام اس اومده پسرم استخوون که نيست



تاريخ : چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, | 13:10 | نويسنده : محمدرضا |

خيلي بهم برميخوره وقتي دارم درس مي‌خونم از خواب بيدارم کنن
 



تاريخ : چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, | 13:7 | نويسنده : محمدرضا |

دقت کردی وقتی داری تخمه میخوری و پیش خودت میگی این مشت آخره و بعد

همون تخمه خوشمزه ترین تخمه ای که تاحالا توو عمرت خوردی میشه ؟ جوری که مجبور میشی باز بخوری !

این تخمه خیییییلی کصافطه



تاريخ : چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, | 13:6 | نويسنده : محمدرضا |

پسر: عزيزم امروز مياي خونه ما باهم درس بخونيم؟
دختر: نـــه نمي‌شه، بايد درس بخونم!!!



تاريخ : چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, | 13:6 | نويسنده : محمدرضا |

امروز از تلفن عمومی زنگ زدم
خونمون صدام رو عوض کردم بابام
گوشی رو برداشت بهش گفتم ما
پسرتون رو دزدیدیم 100 هزار
تومن بیارین به این آدرس و گرنه
... پسرتون رو میکشیم
بابام برگشت گفت 200 تومن میدم یه جوری بکشینش طبیعی به نظر برسه !!!!!!!!!!
من



تاريخ : چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, | 13:4 | نويسنده : محمدرضا |

اگه بدونین چنگیز خان مغول با سوزوندن کتابای علمی چقدر از بار درس هایی که قرار بوده بخونیم کم کرده، هر شب جمعه براش فاتحه میفرستادین...!



تاريخ : چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, | 12:59 | نويسنده : محمدرضا |

اعتراف میکنم کلاس سوم راهنمایی بودم . زنگای علوم به صورت گروهای ۶ نفری مینشستیم . هر گروه هم یه اسمی داشت . یکی از بچه های گروه خیلی اذیتم میکرد . :( اسمش مهری بود :P منم قسم خوردم یه روز حالشو بگیرم :D
یه روز که معلممون گروه ها رو صدا میکرد که ازشون درس بپرسه . من گفتم خدا کنه ار ما نپرسه. :(
مهری گفت : گه میخوره از ما بپرسه ! :o
منم که دیدم وقتش رسیده گفتم خانوم اجازه ؟ :D
گفت بگو دخترم ؟
گفتم خانوم مهری گفت : شما گه میخورید ازمون درس بپرسید . . . :roll: :mrgreen:
خلاصه اون سال منو مهری جفتمون علوم صفر شدیم !



تاريخ : سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, | 22:10 | نويسنده : محمدرضا |

از الان واسه روبوسی عید استرس گرفتم

که 2بار باید بوس کنم یا 3 بار
ﻻﻣﺼﺐ ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺳﺨﺘﯿﻪ ﯾﻬﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺑﻮﺱ ﮐﻨﯽﻃﺮﻓﻮ ، ﺍﻭﻥ ﺩﻭﺗﺎ ﺑﻮﺱ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺟﺎ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯿﺪﻩ ﻭﺳﻂ ﺟﻤﻊ ﺿﺎﯾﻊ میشی




تاريخ : سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, | 22:8 | نويسنده : محمدرضا |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد
  • عاربين
  • مهم نيوز